باز من ماندم و من هایی از من...اینج...
صدای پیامش بود...صدا، صدای زیبای خو...
امروز شادمانی موج میزند در دامانماه...
چقدر عذاب بکشیمچقدر غصه های زندگی ر...
چپ دست جان عزیز روزت مبارک...
کاش نزدیک تر بودیکاش همسایه ما بودی...
ماه بانوی قصه ماشما که او را ندیدید...
قرارمان شمال و مشهد و لرستان و شیرا...
هنوز اتوبوس نرسیده بود..در کنارمان ...
کسی دستم نمیگیردمن اینجا سرد و خامو...
یادش بخیر، کباب تابه ای گرفته بودم....
من هنوز هم منتظرم معجزه رخ دهد...