view: 350 Date: ۱۴۰۰/۰۶/۲۲ Category: دلنوشته
شکلک ها برای هرکسی یادآور یک خاطره اند
من..
تو..
تنها یک نفر میداند که از این دو شکلک کدام مخصوص من است
شاید فراموش کرده باشد ولی کمی که فکر کند به یاد میآورد
کاش روزی بیاید که دوباره شکلک هایمان بخندند، کنار هم
کاش همه رویاهایمان معجزه وار درست شود...
گشت و گشت و گشت...
آنقدر گشت تا شاید بین این همه ویژگی بد من یک ویژگی خوب پیدا کند
حتی شده یک ویژگی دست و پا شکسته خوب...
(( آفرین.. که با وجود همه چیز تلاش میکنی...))
نمیدانم مقصودش از همه چیز چیست!
شاید منظورش بی دست و پایی ام بود
شاید منظورش پا و عصای پایم بود
شاید فقر و نداریم بود
شاید بی کسی و دشمن های دور و نزدیکم بود
شاید هم هیچکدام از اینها منظورش نیست..
شاید هم دل از من بریده بود...
شاید هم میداند که من آخرهایم است...
شاید ..... شاید....
کاش میشد خودم قصه زندگی خودم را بنویسم
خوب بنویسم بدون درد، بدون غصه
کل قصه ام را با شکلک های خنده بنویسم...
آنقدر خنده که تلخی های این روزها را بشوید و ببرد
چقدر حرفهایم تکراری شده...
دلم برای لج بازی ها و غر زدن ها تنگ شده
آنقدر زندگیم تک رنگ شده که رنگ خوشی یادم رفته...