هم خسته امهم بازندهشرمنده ام که هنو...
بچه که بودم پدرم دستم را میگرفت مرا...
چقدر نشانه باید ببینم که بگویم اتفا...
..با عصبانیت حرف زدن هم گاهی زیباست...
ای مرگ در آغوش بگیر جان و تنم راآرم...
انتظار ...شوق دیدار...لباسی که سوخت...
بار الهی تلخی همه روزگار را به جشنی...
مرگ برایم آرزوستدلزده از تمام روزگا...
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما..شهر...
مرا اینجا و آنجا را چه فرقیست؟مرا ی...
حیف شد.. شنیدم کافه کلاغ بسته شده.....
اگر ماندم، کوله بارم جمع میکنم...به...