ماه بانوی قصه ماشما که او را ندیدید...
قرارمان شمال و مشهد و لرستان و شیرا...
هنوز اتوبوس نرسیده بود..در کنارمان ...
کسی دستم نمیگیردمن اینجا سرد و خامو...
یادش بخیر، کباب تابه ای گرفته بودم....
من هنوز هم منتظرم معجزه رخ دهد...
تنهایی خیلی بد استکسی نباشد معنی حر...
نمیدانم از کجا از دلم خبر داشتاو می...
کاش میشد من تو را اینگونه مهمانت کن...
یادش بخیر...آفتاب آن بالا بود ولی ل...
ابر و ستاره میرود...ماه همین جاست ...
یه لقمه نون خشک خوردن بدون منت خیلی...