حلالم کن مامان...نه ماه یک طرف و تا...
-انگار خیلی ساله میشناسمت و دیگه قر...
زنها همیشه دعوایمان میکنند، دعوا می...
دوستان جدیدم...عصای طبی...قرار است ...
از وقتی که فلج شده ام یکسال میگذرد...
اگر از من سیری، چرا ز من میرنجی؟من ...
مادر ناصر تمام شب گریه میکرد...میگف...
خسته بی حالخود را گم کرده بودم بین ...
تخت های کناری را نگاه میکردمهمسایگا...
از وصف حال دل خرابم قلم ماند و من م...
ساعت سه شب خوابم نمیبرد...به روزها...
افسردگیه دیگه کاریش نمیشه کرد ......