view: 714 Date: ۱۳۹۹/۱۱/۱۶ Category: شعر
عهد در ساعت من ماند، گذشت عقربهها
عهدهی نیمهی عهد ماند و ز من خاطرهها
*
من شکستم، نشکن هر چه دلت سنگتر است
غصهی تلخ مخور، قصه غمگین انگیزتر است
خستهام، زخم مزن بر دل ویرانهی من
ساعتم کوک مکن، موعد غمخانهی من
طالع و بخت چنین رو سیهام کرده مرا
خجلم از روی همه، شرمنده شدن مانده مرا
من خودم باختهام، هرچه مرا رویا بود
تن من خاک سپرد، خاطرهها رسوا بود
عهد در ساعت من ماند، گذشت عقربهها
عهدهی نیمهی عهد ماند و ز من خاطرهها