view: 1.7K Date: ۱۳۹۹/۰۱/۱۶ Category: دلنوشته
بوی بهار
بوی خوش یادگار
بوی یک ذوق
بوی یک دل
بوی یک ذات مهربان
بوی شادی
بوی ناز
بوی لبخندها و راز
بوی تو
بوی یادگار
بهار شدم در آغوشت ، بوی خنکای باران پیچید در تنم، از گیسوانم شکوفه بارید ، تنمان مثل نسیم بهاری لابه لای دشت در هم میپیچید ،به چشمانت نگاه میکردم و تنم گر میگرفت از حرارت عشقمان، به چشمانم نگاه میکردی و من مست نگاهت میشدم، دستانت تنم را بوسه میزد و لبهایمان محصور هم بودند ،انگشتانت نت های نوای عشقمان را روی روح و جسمم مینواختند و من در گوشت دوست داشتنمان را را نجوا میکردم.