view: 4.8K Date: ۱۳۹۸/۱۲/۱۶ Category: شعر
بار الهی تو بساز، سازه به زیبایی خود
دل ویران من آباد، به آبادی خود
تو روا کن به دلم یک نظر اربابی خود
برنگردان نظرت، رسم به رحمانی خود
نظر خلق تو را نیست مرا محتاجی
تو بیانداز نظر، دیده به وحدانی خود
شده مسکین دل من، درد گرفته بدنم
تو دوایی بده از ذات حکیمانه ی خود
بار الهی تو بساز، سازه ی تو معرکه است
کرده حیران دل من، بینش بینانه ی خود
کار دیوار دلم، خورده به معماری تو
تو بیا دست بزن، سازه به معماری خود
رنگ در رنگ تو رنگ باخت،خجل شد دل من
تو بیا رنگ بزن بر تن این سازه ی خود...