الا ان یشاء الله
گفتم ببینمت گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رودزان دم که دیدمت دیوانه تر شدم دیوانه تر شدم
گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رودهم بی قرار و هم شوریده سر شدم دیوانه تر شود
گفتم ببینمت شاید شراره از جانم فرو کشددیدم تو را و همچون شعله های آتش شعله ور شدم
.
هناک اشخاص عندما تلتقی بهم..تشعر کانک التقیت بنفسک(و او من است و من او)
همه رفتن بخوابند منم و در به دری
فکر اینکه چه زمان کرببلایم ببری