view: 252 Date: ۱۴۰۲/۰۹/۱۹ Category: دلنوشته
این پست سراسر رمز و است و راز...
به مثل همان شعر که راز اندر دلش داشت..
--------------------------------------------------
به شاه نجف پناه اوردم؛ از دعاهای سر نماز تو که برای مرگ من است...
نه برای اینکه قبول نشود دعایت نه..
برای اینکه دعای مرگ در حق کسی مستجاب نیست، پناه اوردم که بگویم خودم راضیم به مرگ..
من از امیرالمومنین مرتضی علی شرمندم؛ لیله القدر 19 رمضان باید حرمت نگه میداشتم..
لیله قدر... یوم شهادت علی... تاوان سنگینی داشت...
گفتم لیله القدره.. توی دلم افتاد...
مثل شب قدر سال قبل باید قرآن سر میگرفتم..
باید میگفتم یاالله به حق فاطمه به حق علی ....
دنیا چرخید و حواله ام شد به دست علی.
چندساله که تصویر دسکتاپ لبتاب و موبایلم یک عکس بود..
یه عکس معروف..
اما از امروز تبعید شدم به پناه شاه نجف..
این عکس رو هم پر از راز کردم..
.
.
.
میبنید حرم امیرالمومنین و پرچم عزای فاطمه زهرا چقدر زیبا افتاده وسط هر دوصفحه موبایل و لبتاب؟
نمیدونید منظورم از جمله بالا چیه چون مجبورم توی لفافه بگم...
.
ای که میآیی شوی مهمان به چند ساعات من
بابت شادی چنین از دل بخوان همراه من...
میدونی باید چی بخونی؟ این یک تصویر نیست این تصویر تمام ائمه هست، بیرق عزای مادر اهل بیت در حرم امیرالمومنین یعنی تمام عبد خدا اینجا هستن ، ازتون میخوام که شما هم برای دعایی که در حق من میشه آمین بگید... خودم راضیم چون این مرگ باعث شادی و آرامش میشه برای همه عزیزانی که خوب هستند و خوب میمونند...
...
داشتم این پست رو مینوشتم یکی از دوستان فرهنگی اومد ملاقات، یک شعری از قیصر خوند میخواست حال و هوای منو عوض کنه ولی به پشت بند این شعر چند خط بداهه گفتم که حال و هواشو بیارم به هوای خودم:
شدم سایهای زیر پاهای تو
تو رفتی و ماندم، ولی رو نکردم...
شدم چتر ابری به بالا سرت...
هوای خنک، دور بال و پرت..
شدم تخته چوبی به دریای تو
تو رفتی و غرقم ولی رو نکردم
بگویم لری: سقه سرت بام..
که جانان مایی و کتمان نکردم..
شدی هونم و کل کسونم..
نازارم شدی ولی رو نکردم..
م محمدی...
..
اینجا داره بارون میاد هنوز مثل چشمهایی که هوای پائیزی و باران داره...
آمین بگید اینجا دعاهای زیادی شنیدم...
بدجور دل طوفان گرفته...
گریه میکنم ولی با روضه فاطمیه..
علی جان ببخشم ..
.
.
غلط کرده با جد و آبادش کسی که دعای مردن کنه واس تو ...
مهربان بگو آمین...
خودم خستم از این دنیا...
این جا داستان هست کسی رو تنبیه نفرمایید
اعصاب منو خورد نکن انقد
چه مرگ زیبایی ...
آدم بمیرد برای خنده های کسی ...
من از حضور ارجمند شما پوزش میخواهم و شرمنده مهرتان هستم. سوتفاهم شد ببینید این دنیا که چیزی برای خنده ما ندارد الحمدالله دنیای بعد موت شاید ...