view: 329 Date: ۱۴۰۲/۰۹/۱۲ Category: دلنوشته
زیر ماه کامل شب 14 جمادی الاول.. هفتم آذر 1402 ..
ساعت 00:00 روبه روی ایوان طلای شاه نجف بودم...
میگفتم یاعلی من حواله رضاجانم... از ایران آمدم..
خواستم عکس بگیرم که ثوابی کنم که سفرمجازی برای اونایی که دلشون میخواست اینجا باشن اماده کنم..
وقتی برگشتم به عقب ...
دیدم من از باب الرضا آمدم!... نجف باب الرضا داره (ساعه)....
من اصلا تا اون روز نمیدونستم توی نجف باب الرضا هست..
مطمن شدم.. بغضم گرفت رضاجان حواله ام رو درست فرستاده نجف...
یادتون هست قبل رفتنم چقدر دلم هوای نجف کرده بود عجیب؟
نگو برات رضاجان بوده...
.
.
------------------------------------------------------------------
کار همه رو راه انداختی
کار منم راه بنداز
به منم یه نگاه بنداز
من ته چاه گیر افتادم
با عابست همسوم کن
میبینی بلاتکلیفم
تکلیفم رو معلوم کن
میشه منم بخری، گوشه نظری
روی سر من بکش، یه دست پدری
مثل روزای قدیم آقای کریم
یه کاری کن برای این حال وخیم
من رو به دوری نده عادتم
----------------------------------------------------------------
هر جا پابوس سلطانی از اهل بیت رسیدم گفتم من حواله رضاجانم...
پیش امام حسین
پیش اقا قمربنی هاشم
پیش جواد الائمه پسر سلطان مشهد
پیش امام هادی و امام کاظم...
پیش نرجس خاتون
پیش بابای صاحب الزمانم امام عسکری..
پیش امیرالمونین شاه نجف به ساعت عاشقی 00:00 اسم رضاجان رو دیدم..
همونجوری که اون شب زیر قرص کامل ماه زندگیمو، داردنیا رو.. سرنوشتم رو... همه چی رو سپردم به شاه نجف که حواله شدم براشون که جواب بگیرم..
همه جا قسم دادم به فاطمه الزهرا (س)..
----------------------------------------------------------------
**سه روزه میخوام این پست رو بنویسم ولی اتفاقاتی افتاده که منو کاملا بهم ریخته، ایهاالناس نشستیم هرکی توی گوشه ای از دنیا، توی خونه نه به کسی کاری داریم از کسی توقعی داریم
از همه تقاضا دارم مراعات کنید هر کاری میکنید تبعات زیادی داره همه رو تحت تاثیر قرار میده، حق الناس دست من و امثال من نیست سخت میشه حلالیت گرفت.. به کسی کاری ندارم ولی میسپارم همه رو به امام رضا و امیرالمونین علی..
یا قاهر العدو یا والی الولی یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
اگه رفیقم به دادم نمیرسیدن از پریروز تا الان بازم هزار بار باید قرص میخوردم... اینقدر کارهای نامتعارف نکنید خواهش میکنم اگر حرفی هست اگر هرچیزی هست به خودم همینجا کامنت بزنید یا پیام بدید ولی خواهش میکنم کارهای نامتعارف نکنید . اینجا هرچیزی هست فقط یه داستانه خیالی هست. اصالت اصلی ماه بانو یه خانم تهرانی هست که داستان براساس زندگی ایشون نوشته شده باز تاکید میکنم داستان براساس زندگینامه یه خانم تهرانی نوشته شده..
.