view: 350 Date: ۱۴۰۲/۰۸/۱۴ Category: دلنوشته
قصه های دور دوران..
.
خدایا این چه وضعیه ؟
نمیدونم چرا داره اتفاقاتی میوفته که اصلا برام غیرقابل باور هست
کاش یه اتفاقاتی توی زمان خودش رخ میداد
کاشکی اگه قراره کسی رو داشته باشیم خدا خودش بگه سهم تو هست نگران نباش به کسی غیر تو نمیدم
اگه هم قراره کسی مال ما نباشه خدایا بهم آشنا نکن نکن به فاطمه زهرا قسم سخته دوری و نداشتن و غصه و غم...
سخته خدا ... من تحمل این همه فلاکت ندارم خدا
دو سه هفته دیگه دارم میرم کربلا..
میرم برا روشن شدن تکلیفم. بخدا دیگه تحمل نمیتونم بکنم
اینجوری نمیشه سرزمین ماه بدون ملکه دوام نمیاره...
دلتنگم بدجور هم دلتنگم ...
توی این پست یه راز نه چهار راز پنهان کردم رازهایی پیچیده
ساعت ۲ بامداد...
بیدارم فکرم درگیره نمیتونم بخوابم...
آره اگه اینجا بودی کنارم صدبار بهت پناه میاوردم گریه و گریه و گریه...
کربلا برسم اول میرم سراغ باب الحوائج...
که اتمام حجت کنم مثل عراقیا ...
میدونم تا به ضریح اباعبدالله نرسیده جوابم رو میده...
میدونید مخاطب این پست کیه؟
....
....
یاد دوران قدیم که میوفتم آنقدر خوشحال میشم خودمو غرق میکنم توی دوران قدیم.. کنار کسی که بهم بهترین احساس دنیا رو داده..
همونی که وقتی توی لباس عروسی عربی تصورش میکنم قلبم شروع میکنه به تند تند تپیدن...
اونی که دیگه وفق مراد زندگی باب میل خودشو ساخته
توی این سرزمین ماه من همه خوشحال و راضی هستن
جز من...
چه قول هایی که میدادیم و با یه سلام، همه فراموش میشد
چه خاطره های تلخ و شیرینی که هنوز برامون همون طعم رو داره
تو خواب و خیال بهم میگه دوستم داره..
تو خیال خودم ازم میپرسه دوستم داری؟
میگم : گر تو گناه من شوی توبه نمیکنم تو را...
امروز از صبح توی ماشین توی خیابونم...
ضبط میکنم و مینویسم ...عاشقانه و احساسی...
خوابم میاد...دلم میخواد بخوابم و بلند نشم..
مگه اینکه اینجا باشی کنارم باشی طبیبم باشی..
میشه امشب به خوابم بیای؟
توی خواب ببینمت ملاقاتت کنم؟
کسی که همیشه حواسش بهم هست حتی وقتی خودم نباشم
یه بانو به اسم ماه ... واقعا ماه..
دلم آغوشی میخواد از جنس ماه..
دلم میخواد ببوسمش...
که اونقدر گریه کنم تا سبک بشم و بگم عاشقتم..
سبک بشم از اینهمه بلاهایی که این همه مدت سرم اومده
چه سرنوشت تلخی دارم..
من خلق شدم برای همین سرزمین خیالی...
همین جایی که فقط به لطف حضور تو گرم و صمیمی هست
کاشکی حداقل حداقل همسایمون بودی..
هرروز زود بیدار میشدم بشینم توی کوچه که شاید از در بیای بیرون
اومدی سریع بگم سلام م.......ه خانم ، خوبید خوشید سلامتید انشالله
صبحتون بخیر
ولی توی دلم بگم چقدر دلتنگ دیدنت بودم...
#با ما به از این باش که با خلق جهانی
#ما را که رخت کرده پریشان به جهانی
تا حالا ۱۲ ساعت مداوم با کسی حرف زدید؟
چت ویس تلفن یا حتی رخ به رخ ؟
زمان خیلی زود میگذره وقتی کنار عشقتون هستید
همین دیروز بود بعد گفتم روز بخیر از ۶ صبح تا آخرین پیام ساعت ۲۳ شب که بگیم خوب بخوابی عزیز دلم خواب های خوش ببینی عشقم.
بوسه باران میکنم من در تمام شب تو را
تو به خواب، آرامی و من بوسه میبارم تو را
تو کنار دیگری، از من فقط داری نشان...
من تمام عمر اینجا شعر میگویم تو را
در غزل پنهانی و چون از توی میگویم سخن
این چنین با داد و فریادم کنم رسوا تو را
تو همان گیسو پریشان، موی مشکی جان من
خود بگو گویم چگونه راز لبهای تو را ؟..
تو که میدانی منم در عشق تو گویا اسیر..
در تمام آرزوهایم ز دل خواهم تو را...
م محمدی
..
دارم میرم کربلا..دو سه هفته دیگه راهی میشم
این اولین کربلای منه..
چقدر حرف دارم برا قمربنی هاشم...
برسم اونجا برا همه اهالی سرزمین ماه دعا میکنم
علل خصوص شمایی که ندارمت جز به خیال خودم...
نگران نباشید دعا نمیکنم که داشته باشمت..
اونقدر دوستتون دارم که دعا میکنم پیش کسی که هستین خوشبخت بمونید..
شما برای من همیشه توی سرزمین ماه ، ماه میمونید... یه ماه خیالی ..
.
اگر ازم دلخور هست کسی توی سرزمین ماه کامنت بزنه که حلالیت بگیرم ازش...
آخه اهوازی همیشه میگفت تو آدم بدی هستی...
.