view: 294 Date: ۱۴۰۲/۰۷/۳۰ Category: دلنوشته
از اون سر دنیا یک نامه رسیده!
سلام، بعد از پست صدای من انگاری خیلی از دوستان تازه فهمیدن که اینی که پشت این سایت هست منم!
بله منم.
یکی از دوستان همکار خیلی قدیمی پیام فرستادن توی سایت که : سلام ، منو میشناسید؟ چجور شده عاشق شدی؟ چرا ما رو بی خبر گذاشتی؟
----------------------------------------------------------------------
در پاسخ باید به مثل تمام روزهای خیلی قدیم مطابق مکاتبات اداری، بگم:
با سلام، عرض ادب و احترام محضر همکار محترم حوالی تهران؛
به استحضار میرساند، نامه شما دریافت گردید، لذا به قید فوریت پاسخی کوتاه در باب عدم اطلاع از عاشق شدن اینجانب به حضور شما میرساند، متاسفانه کار دل ناگهانی است و طوری بود که تا به خود آمدم و دیدم که به انسانی از سرزمین جنوب ایران، دلبسته و عاشق شده ایم. از حضور گرامی شما عذر خواهم که اطلاعی در این موضوع به حضور شما نرساندیم لکن این عشق با وجود گذشت و رشد 7 سال از آن متاسفانه به فراق یار مانده و از یار دوریم و دورتر از ما یار.. اما مطمن باشید در سرزمین ماه همه دوستان و آشنایان سهیم هستید و بنا بر این بود که در هنگام وصال یار تمام عزیزان مطلع و دعوت به حضور بشوند.
از لطف و محبت شما در این همه سال که همراه سرزمین ماه بودید بیکران سپاسگزارم و آرزوی توفیق و شادی برایتان از ایزد منان دارم.با اینکه شما ز احوال ما به سبب خبرگزاری سرزمین ماه بانو در جریان اتفاقات بوده اید ولی متاسفانه سالیان سال است که ما ز دوستان بی خبریم و کنج نشین سرزمین ماه هستیم.
----------------------------------------------------------------------
فکرش رو نمیکردم که اصلا منو یادتون باشه! اصلا فکر کردن به این که دورا دور هوای همکاران گذشته رو داشتید تا امروز برام خیلی سنگین الهضم هست!
ولی خوشحال شدم، خیلی خوشحال شدم که هنوز از یاد دوستان نرفتم... آخه بعد ماه بانوی اهوازی گوشه گیر شدم، خودمو از دنیا پنهون کردم..
توی دنیا توی سرزمین ماه ، ماه ها زیادن، اصلا توی سرزمین ماه غیر ماه کسی نمیتونه بیاد ساکن بشه مگه اینکه مهمون باشه بیاد و بره..
ولی اونایی که میان به سرزمین ماه و قصد موندن دارن براشون شناسنامه به اسم (ماه) صادر میکنیم..
ماهی که ملکه سرزمین هست شناسنامه اش یذره فرق داره، ماه بانوی اهوازی عنوان شناسنامه اش هست. خوب منم شبیه شما بودم، چشم دارم گوش دارم عاشق میشم..
خیلی وقت بود خبری نداشتم امیدوارم که به خوبی و خوشی زندگی با خانواده محترمتون و همچنین استخدامی همون اداره موفق بوده باشید.
دوران های سختی رخ داد، خیلی سخت...
من نازک دلم .. دلم برای همه تنگ میشه همه اونایی که دوست، اشنا و همکار بودن..برای تک تک اهالی سرزمین ماه...
البته اینو بگم که ماه بانو شاهده که من بالای 4000 مخاطب سیو شده توی موبایلم دارم و سعی میکنم هرماه هرماه پروفایل های همه رو توی یکسری پیامرسانهایی که فعال دارم چک کنم..
خوب یکسری دوستان پروفایلی ندارن و گاهی یکسری شماره هاشون عوض کردن. ولی شماره من همیشه خدا همون شماره ای هست که همه ادارات بودم. ولی میدونید شاید خیلی ها هنوز شماره منو دارن ولی خیلی ها حذف کردن.. البته ماه بانو بلاک کرده. البته این دیوار بین من و ماه بانو دیگه به قدری محکم و بتنی شده که فقط به حکم امام رضا تخریب میشه.
نمیگم کاش عاشق نمیشدم نه! چون عشق ماه بانو واقعا زیبا بود هنوزم زیباست ولی این ماه دیگه اون ماه نیست.. خیلی تغییر کرد.. ولی هنوز ته دلم دوستش دارم...
یادتون هست حول حوش سال 1395 من چه شکلی بودم؟ آزاد، بی هیچ دلبستگی.. و....بعدش دنیای من عوض شد..
نمیدونم چه حکمتی داره که خیلی از دوستان قدیمی رو دارم میبینم.. شاید زمان داره برمیگرده به عقب!
شایدم آخر عمرم رسیده این ها دیدار آخره.. خداحافظی از همه دوستان بامرام و با معرفت..
چند روز پیش از طرف ارگانی تماس گرفتن که از کارشناسان ارشد روانشناسی اعزام بشن برای غزه که کودکانی که دچار شوک جنگ شدن رو درمان کنیم شاید منم اعزامی بشم شایدم نه. ولی یجوریه ، اینکه این حجم از اتفاقات توی دو سه ماه برام رخ بده عجیبه. از اینکه این همه مدت همراه بودید و توی سرزمین ماه بودید یک دنیا سپاسگزارم و خیلی خوشحال شدم از پیام شما. باز اینده فرصت کنم خواهم نوشت اما کمی سرم شلوغه و کمی دلم غصه دار... خبردارید که ماه بانو خیلی وقته رفته... اینجا سوت و کور هست..