view: 147 Date: ۱۴۰۲/۰۶/۲۱ Category: عمومی
السلام علیک یا علی ابن الموسی الرضا المرتضی
سلام حضور همه دوستان و همراهان سرزمین ماه
یک فرصت کوتاهی پیش آمد و گفتم یه تصویری از ضریح مطهر رضوی بفرستم سایت. نایب الزیارت و نایب الخادم هستیم.
توی حرم آنتن و تلفن بعضی بخش ها ضعیف هست البته فرصت نمیشه به تلفن ها پاسخ بدهم، تعداد خیلی زیادی پیامک آمده اینجور که گوشی نشون 253 پیام جدید! و ۹۴ تماس بی پاسخ!
دست همه دوستان و عزیزانی که کامنت فرستادن پیام فرستادن یا زنگ زدن رو صمیمانه میبوسم و عذرخواهم چون اصلا فرصت چک کردن و پاسخ دادن نیست ولی از طرف همه و همه پیش امام رضا دعا و زیارت خواهم کرد انشالله.
دوستانی هم که توی شبکه های مجازی پیام فرستادن اصلا فرصت چک کردن اینترنت رو ندارم و ازتون عذرخواهی میکنم نمیدونم چه حجم پیام توی شبکه های مجازی آمده چک نکردم ولی به مراتب چندبرابر پیام های سیمکارتی هست.
یه سفرنامه کوتاهی بنویسم تا چندروز آینده باز اگر فرصت کنم عکس از حرم میزارم:
چند روز پیش که از خونه داشتم میومدم سمت ماشین که راه بیوفتم بعداز چندسال مادر بهم لبخند زد و با اشک شوق صورتم بوسید و از زیر قرآن ردم کرد، ماه قبل که خودم خانواده آوردم مشهد فرق داشت اومدیم زیارت و اومده بودم پیش رفیق که طوفان دلمو آروم کنه...
اما الان فرق داره،ذوق و خوشحالی مادرم و خواهرها توی چشمشون میدیدم اومدن بدرقه من و دیدم که آب پاشیدن که به سلامت برم و به سلامت برگردم..خواهر کوچیکه و برادر کوچیکه چندروز قبل هی میپرسن خادم رضا شدن چجوریه؟
من که خودم شوق زیادی دارم که دوباره آقا قبول کرده نوکرش باشم و خدمتی کنم...
......
این نوع خدمت تا امروز عمرم خاصترین خدمت هست.
این روزها حرم و اطراف حرم و کلا مشهد خیلی شلوغ هست ، تمام مسیرها شبیر کربلا موکب و زایر ..
چند روز پیش از یه جایی بهم زنگ زدن که خیلی وقت بود اصلا سرنزده بودم ولی گذشته ها خیلی رفت آمد داشتم پشت تلفن گفتن که قرار بود تعدادی خادم از قبل تعریف شده برن این ایام خاص مشهد، ولی برای یکی از خادمها موضوعی رخ داده که نمیتونه بره و به من زنگ زدن که جایگزینش بشم.
منم که از خدام هست. اسم رضا بیاد فقط باید گفت بله چشم..
راه که افتاده بودیم سمت مشهد توی مسیر نرسیده به عوارضی اتوبان قزوین لاستیک عقب اتوبوس ترکید، لطف امام رضا بود و خواست خدا که هیچ اتفاقی ناگواری رخ نداد و خوشبختانه همه سالم .
موقع ترکیدن لاستیک گفتم دعای ماه وکیل برآورده شد شاید الان بمیرم و دنیا و ماه وکیل از دستم خلاص بشه.. البته من که اذیتی آزاری به کسی ندارم گوشه اتاق بیصدا نشستم ولی شاید زنده بودنم باعث ناراحتی اش هست...
ولی هیچ اتفاقی نیفتاد اتوبوس کاملا سالم و بدون انحراف وایستاد و نیم ساعتی لاستیک تعویض شد و تمام..
دعای مادر و صدقه راهش نجاتم داد ، امام رضا خودش دعوت کرده بیایم و کمک دست امام زمان باشیم توی این چندروزه که مشهد مهمان زیاد داره...
توی دلم گفتم یا امام رضا من که به کسی کاری ندارم من که بخاطر خوشبختیش وقتی که یکی دیگه رو میخواست و من براش از گچ دیوار بی ارزش تر بودم خودمو کشیدم کنار،گوشه اتاق روح خودمو کشتم که از دور خوشی و لبخندشو ببینم...
اما انگاری...بگذریم...
دلم براش تنگ شده ماه بانوی خودم رو میگم، کاش باهم اینجا بودیم...
وقتی رسیدم هتل خدام و صحبت کردن بهم گفتن کاش با خانمات میومدی... نیروی خانم کم هست و نیاز به کمک هست..
سرمو انداختم پایین توی دلم بغضم گرفت..نتونستم بگم ماه بانوجان داره برای آزمون میخونه، نتونستم بگم...
گفتم انشالله رضاجان امر کنند چشم...
آماده شدم و لباس ها رو پوشیدم و رفتم حرم...
چه حس قشنگی داره وقتی که رضاجان ویژه میگه پاشو بیا...
توی حرم برا همه دعا کردم برا همه زیارت کردم، همینطور ویژه برای مان بانوجان و خانواده ها.
اما دیگه بعدش هیچی چون زشته که دعوت بشی جایی و بری یه چیزی از رضا بخوای ... رفاقتی دعوت کرده ما هم رفاقتی رفتیم ... شکرخدا
توی حرم پیش امام رضا نه درد پا هست
نه غصه هست
نه خستگی هست
پیش رضا بودن خیلی خوبه..آدم آرومه..غمی نداره..
این روزا هم با اینکه شهادت هست ولی خوندن عقد ازدواج توی حرم و دیدن عروس دامادها کنار هم عادی هست و تقریبا هر نیم ساعت یکی رو میبینیم..و
اونایی که اهالی سرزمین ماه هستن میدونن میخوام چی بگم ولی نمیگم آخه عشق که یک طرفه رو که نمیشه زندانی دل کرد..
اونی که عاشق کسی باشه شده باشه از پنجره زندان بین نرده ها هم فرار میکنه...
اینجا پیش امام رضا نباید زیاد حرف بزنم ..همین کافی..
روزهای آینده هم سعی میکنم عکسی از حرم بزارم برا همه اونایی که دلشون میخواست اینجا باشن ولی نشد