view: 196 Date: ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ Category: شعر
ماه بانوی قصه ما، یه روز شد ماه وکیل
کم مونده، به روزهایی که قراره بشه ماه عروس...
بخدا حالم خیلی خرابه این روزا..
برعکس ماه عروس که خوشحاله کنار نامزدش..
توی این دنیا هیچ کسی مثل ماه بانو به من ظلم نکرد
آدم ظلم کنه و از ظلمی که کرده خوشحال باشه...
دم صبحی به قدری طوفانی بودم و جوش آوردم کم مونده بود نفرین کنم..خدا به دادم رسید همین که زبونم به نفرین باز نشد مرام و معرفت آقا ابوالفضل رو باید شاکر باشم و قربون صدقه اش برم..
خدا نکنه دوباره طوفانی بشم..دست خودم نیستم ماه بانو عین تریاک هست برای من معتادش..
یعنی میدونم که میوفتم به بلا، ولی اگه نکشم خمارش میشم بدن درد میگیره..
میشه مجنون رو به معتاد تریاکی شباهت داد...
بگذریم...
به قصد کشتن من گفت که شهریور عروسیش هست..
بعد ماه صفر..
همه چی کامله، جهزیه، حلقه عروسی، خونه ، ماشین..
عشق چی؟
آره اونم آمادست، ماه بانو که خدای نقش بازی کردنه، و استاد اینکه عاشق شکار کنه..
خیلی خاطرات قشنگی دارم از ماه بانو..
هیچ وقت پشیمون نیستم از اینکه عاشق ماه بانو هستم،
یه شعری دارم:
خوانش: نرگس بابایی
خوانش: فاطیما
خوانش: آسمان
.
گر تو گناه من شوی، توبه نمیکنم تو را
گر تو دوای من شوی، درد نمیکشد مرا
بغض شبِ شبانهام، دست نمیکشد ز من
پر شد از آب گریهام، ساحل دیدگان، تو را
دست نمیکشد ز تو، تا که رسد ز جان، مرا
دلبر دیدگان من، دست به دعا شوم تو را؟
روح و روان نثار تو، یک آرزو دارم ز تو..
گویی ز دل، بی واسطه، دوست تو میداری مرا
گر تو جدا شوی ز من، درد که میکشد مرا
مرهم جان من تویی، از که، طلب کنم تو را؟
جان تویی و جان ز من، برده نگاه مست تو
حرف بزن، سخن بگو..رام کن این دل مرا...
#مهدی_محمدی
--------------------------------------------------
متشکر و سپاسگزارم از سه بانوی هنرمند دکلمه خوان ، که این نوشته رو لایق خوانش هنرمندانه خود دانستید، صدایتان ماندگار...
--------------------------------------------------
ماه بانو درسته ازت گله دارم و شاکی هستم که چه کارا کردی و چه بلاها سرم آوردی
اما هرچی بشه بازم من همون دختر اهوازی صورتی پوش روی پل سفید رو دوسش دارم.
یه خاطره بگم:
یه روزی با ماه بانو داشتیم سر مراسمات عروسی صحبت میکردیم.
ماه بانوجان گفت که تو رقص بلدی؟
--من گفتم چی؟ رقص؟ رقص به چه کارم میاد؟
++وای یعنی بلد نیستی برقصی؟
--نه
++دوماد توی مراسم باید برقصه! تازه باید تانگو هم برقصه
--تانگو چیه دیگه؟
++یه جور رقص هست همراه با عروس
--من والا آذریم ته تهش بزور بزنم آذری برقصم ، تانکو مانگو از من برنمیاد
++نه باید یاد بگیری باید بیای بری کلاس رقص
--کلاس رقص دیگه چه برنامهایه!! ما اصلا توی شهرمون کلاس رقص نداریم
++اشکال نداره بیا اهواز بریم کلاس رقص ثبتنام کن یاد بگیری
--من نمیتونم ماه بانو خجالت میکشم حالا دوتا فیلم میبنیم یاد میگیرم دیگه
++با فیلم نمیشه باید تمرین کنی...اصلا بعد عقد خودم بهت یادم میدم
-------------------------------------------------
دلم برای فلاسک و چای عربی تنگ شده، درسته که ماه بانو هیچ وقت برام چایی دم نکرده ولی توی تماسها که میدیدیم داره چایی میخوره انگار منم مهمون چاییاش بودم...
مبارک باشه ماه بانو عروسیت، من آخر صفر مهمون رفیقم امام رضام که طوفانی نشم از دیدن عکسهای عروسی..
پیش رضا خیالت راحت از ادب نمیتونم که شکوه و شکایت و نفرین کنم...ساکت میمونم..گریه که میکنم دست خودم نیست ولی قول میدم زیاد گریه نکنم.. یعنی سعی میکنم تلاشمو میکنم که زیاد گریه نکنم...
البته ماه وکیل بر خلاف ماه بانوجان، سنگ دلتر از این حرفاست که اصلا مهم باشه براش من گریه میکنم یا میخندم..
بهت حق میدم که بخوای بخاطر حفظ زندگی و عشق جدیدت به من حمله کنی و تشر بزنی..
اما یادم نمیره توی این 7 ساله هر وقت که خرابکاری میکردی و متوجه میشدم میومدی اول به من طعنه تشر میزدی و حمله میکردی که یعنی من اشتباه میکنم... استراتژیک حمله تو این بود...دست پیش میگرفتی...
اینا رو توی داستان مینویسم که کاربران سایت همچنین اشتباهاتی رو توی زندگیشون نکنند..تکرار میکنم داستان..
آدم وقتی عاشق میشه به خاطرش میجنگه، صبر میکنه، تهران میره، و خیلی کارها میکنه..بابت کوچکترین کارش تشکر میکنه.. حتی یه تبریک تولد خشک خالی..
هرچقدر خاطرات واقعی رو چک میکنم هیچ جایی یه تشکر یا اتفاقی که به خاطر من انجام داده باشی نبود..
مرسی که 7 سال نقش بازی کردی..
ولی ولی من هنوز دونه دونه تاریخ های مهم رویای ماه بانو رو جشن میگیرم... مثل همین هفته دو سال پیش که نتایج آزمون وکالت اومد.. امسال همون موعد هست و پایه یک شدنت مبارک، من لحظه لحظه تمام هفت سال رو همراه تو بودم و همراه تو عددهای شمع تولدم بیشتر شد...
خوشحالم که توی این دنیا دونفر پیدا کردی که بخاطرشون با همه میجنگی حتی با من...و هیچ وقت نجنگیدی برای من...
توی روانشناسی داریم کسی که رابطه ای رو قطع کرده یا در حال قطع اون هست سریع میره دنبال یکی دیگه ناخداگاه که خلا عاطفی رو پر کنه یه مدتی هم جالبه براش ولی بعدش نه... من برای تو یه انتخاب موقت برا پر کردن نداشته ها بودم ...ولی تو برای من یک انتخاب دائم...
کی حال منو درک میکنه؟ کی میفهمه که چه طوفانیه حال و روزم....
برای من محترم و مقدسی اشکال نداره ولی اینجور موقعه ها فحش نده زشته برای یه خانم...
توی قرآن سوره یس آیه 40 خدا گفته: کل فی فلک... از تفسیر این آیه چیزی میدونید؟ من نمیگم برید خودتون بخونید.
فقط تفسیری که به دل خودم نشسته رو براتون میگم:این ایه رو از هر طرف بخونید باز میشه کل فی فلک...
ادب داشتن و احترام گذاشتن به همه حتی دشمنهامون نشونه انسانیت هست
چقدر دلم میخواست بشنوم روزی که میایم خاستگاریت پدرت بگه اهلا و سهلا...
فعلا که کتاب رو ارشاد توقیف کرده ولی سعی میکنیم فصل چهارمش رو شادتر و عرفی تر بنویسیم که جزو نویسندههای ممنوعه نباشیم...
ماه بانوجان خوبه کسی که خوشبختت میکنه پیدا کردی، به قول خود مغرورت لیاقتت داره..
توی لباس عروسی خیلی خوشگل میشی، اصلا نمیتونم تصور کنم، عروسیت مبارک عمه کوچیکه..
برو عروسیت مبارک
زندگیمو پاشوندی عیب نداره
قلب و پاهام رو گرفتی عیب نداره
خار و خردم کردی عیب نداره
به خانواده و خودم فحش دادی اونم باشه عیب نداره
برو که خوب رفتی..الان هنوز خاطرات قشنگت برام ماه بانوجان رویایی رو حفظ میکنه
ولی اگه میموندی به عنوان ماه وکیل، قشنگ به کل خاطرات خوب و خوشم و رویای ماه گند میزدی..
الحمدالله که خدا حواسش بهم هست...
تو خودت وکیلی ، وکیل منم اقاصاحب الزمان عج
خودش هرچی صلاح بدونه تدبیر میکنه، همه چی رو سپردم دست خودش، ماه وکیل رو هم همینطور اقا بهتر میدونه.. حسبی الله و نعم الوکیل، هم خودم هم خواهرت روزهای آخر عین هم ظلم کردید بهم..
ماه وکیل رو سپردم به وکیل خودم وکلا زبون هم رو بهتر میدونن..
چه هیزم تری فروخته بودیم جز جرم عاشق شدنم به تو...
یادته استخاره هایی که میگرفتم اوایل؟...بد میومد ولی میگفتیم در امر خیر که حاجت استخاره نیست...
دم خدا گرم که بازم هوامو داره با اینکه ماه بانوجان رو به جاش پرستیدم... ماه بانو جان بت من هست یه بت قشنگ، دوستش دارم و نمیتونم بشکنم...
از خدا ممنونم که صبر زیادی بهم داده...
مگه کی میتونه این همه مدت بیصدا پیش ماه بانو باشه و همه چیز رو ببینه و بدونه چیزایی که دونستنش رو خدا صلاح دونسته ولی همه دنیا رو بهم نزنه؟ خدایا صبرت رو شکر..حکمتت رو شکر ..
و صبروا ان الله مع الصابرین...
یک کسی در دل من، سرمیزند گاهی به من
خفته باشم میرود، چیزی نمیگوید به من
در دلم نور امید چون شعلهی شمعی قشنگ
گاه گاهی تو بیا، سر زن به این رویای من
مثل حامد، مثل فرشاد، من نبودم مختصر
لکن از لطف و ادب، سر زن به این دنیای من
فحش مده، دعوا مکن، شایستهی بانو که نیست
گر تو داری شکوهای، شاکیترم از تو، که من!
بی پناهم، در پناه ضامن آهو شدم....
گر به دنبال منی، نزد علی جانم که من
جان مبارک عقد تو،جانا مبارکتر وصال
لحظهای با خود نگویی: عاشق بیماره من...
م محمدی...
--------------------------------------------------
هراتفاقی که افتاده بازم خدا بزرگه، من که دوسش دارم ماه بانو رو، عشقمه...
عشق زاپاس نداره...که عوضش کنم...مرگ یکی عشق هم یکی...
کاش عکسای عروسیش ببینم..من که لایقش نبودم..
حداقل جشن شادی عشقمو ببیبنم..
خدایا میشه؟
یه حسی دارم انکار آخر اخرامه...
هنوزم دلم برات تنگ میشه میشنم پشت پروفایلت آخه کوچه ای که اول بار دیدمت همین مونیتور موبایل بود منتظر میشینم ولی نمیایی...
عکستو رو نگاه میکنم و آروم میشم...
عکست رو بیشتر از خودت دوست دارم، همون عکسی که ..
عکست باهام رو راسته بهم وفاداره و همیشه کنارمه ...