view: 126 Date: ۱۴۰۲/۰۶/۰۳ Category: حب
زوروا عنّا فی الاربعین...
آقاجان چرا دعوتم نمیکنی؟
ماه بانو مرا رانده از خود، تو چرا مرا نمیخواهی یاحسین؟
------------------------
------------------------
چند سالیست که بستم چمدان سفرم
بیرقی دست گرفتم که : غلام قمرم
انتظار مانده دلم تا بکنی یک امضا..
عاشقت خانه نشین است، ببین در غزلم
آرزوی من مسکین سفر کرب و بلاست
یک نظر بر من بیچاره بگو، در حرمم..
باز امسال گذشت و من مجنون ماندم
سال دیگر تو نخواه باز بمانم وطنم..
یاحسین صبر ندارم، به دلم مانده غمی
نکند عمر سرآید، نرسد این قدمم...
م محمدی
---> اجرای شعر در برنامه رادیو اربعین، از پایگاه خبری نوای قلم - از دقیقه 14.20
هرکسی دارد به نوعی یک توسل بر حسین...
جامانده ایم از اربعین، ما را ببخش جان یا حسین...
------------------------
----> اجرای شعر در برنامه رادیوپیام دانشجو، از دقیقه 9:10
------------------------
.
از کدامین غصه و دردم بگویم!؟
از جفای دلبرم بر خود نگویم
من نگویم دلبرم نیست و مرا در غم گذاشت
من نگویم دلبرم رفت و مرا تنها گذاشت
من بگویم دلبرم در راه توست
در گمانم عهد کرده دلبرم عهدش چه سست
عهد کردم دست گیرم دست ماهم را چنین
بر وفا و بر وفا و بر وفا باشم همین...
.
یا ابالفضل
صفای مرام و وفایت...جانم به قربان دو بالت
نرسیدم و دورم از حرمت...
ولی به جان رقیه جانم قسم من وفادارم اباالفضل
حقیقتی گم شد و پنهان ز دید همگان
ماه جانم که ندانست و گرفتش به گمان..
رفت..
رفت ماهم...
ای ماه حسین ..
ماه من رفت ...
منم تنها و بیکس
منم بی پناه ..
پناهم نمیدهی ؟