view: 336 Date: ۱۴۰۲/۰۵/۱۱ Category: دلنوشته
«و تظُنُّ أنها النِّهاية ثم يُصلِحُ الله كلَّ شيء.» و گمان میکنی که پایان است، سپس خداوند همهچیز را درست میکند...
-
تا حالا به معنی نام ماه تولدتون فکرکردین؟!
فروردین؛ فردهای پاک
اردیبهشت؛ بهترین راستی
خرداد؛ رسایی کمال
تیر؛ ایزد باران
مرداد؛ جاودانگی
شهریور؛ شهریاری نیک
مهر؛ پیوستن با مهربانی
آبان؛ آب ها
آذر؛ آتش
دی؛ دانای آفریننده
بهمن؛ منش نیک
اسفند؛ آرامش
-
این داستان به شیوه سورئال نوشته شده لذا ابتداعا اعلام میکنم که هیچ کدام از شخصیت های داستان حقیقت ندارند و خیالی در قصه است.لطفا هیجان خود را کنترل کنید
-
من و ماه بانوجان آتش و آب هستیم..مکمل هم.. همدیگه رو خنثی میکنیم آروم میکنیم..
گاهی منم آتشم و ماهبانو آب گاهی هم ماهبانو آتش و من آب...
چه کارایی که وقتی برگردی قراره انجام بدم..
شعر ابتهاج که میگه: داشتم آمدنت را باور..تو چرا باز نگشتی دیگر... این شعر مال کسی که به باب الحوائج توسل نکرده..
تو برمیگردی همه عالم میدونن همه عالم منتظرن که برگردی و من مجنون رو با امدنت شفا بدی
لا اله الا انت انی کنت من الظالمین..من ظلم کردم من بودم که اشتباه کردم و افسردگی و بیماری گوشه نشینم کرد اما من نباید به جای ماه بانو تصمیم میگرفتم که منو نگه میداره یا میندازه دور.. من خودم کاری کردم که ازم متنفر بشه.. خدایا ظلم کردم.. من باید انتخاب رو میدادم به خود ماه بانو که خودش بگه منو با این وضع میخواد یا نه..
ولی ماه بانوجان اون ماجرای بیوی حامد خیلی آتیشم زد حق والانصاف...
کاش برگردی ماه من... دلتنگی و فراق تحملش خیلی سخته..صبورم به امر خدا صبورم..
هر حکمتی توی کار خداست قبول..صبر میکنم که برگردی...خدا کریمه..تو رو بهم برمیگردونه.
خداست میفهمید؟ بگه باش میشه فیکون...
دلم به خدا قرصه میدونم این همه توسل کردم بی جواب نمیمونه خدا اون دختر چپ دست، اهوازی پرانرژی رو به حق فاطمه الزهرا بهم برمیگردونه.
.لینک
.اما درد طاقت فرسایی داره ماه بانو، برگرد من مثل تو قوی نیستم نمیتونم تحمل کنم ضعیفم به درد فراق تو من ضعیفم..
میدونید سوداد یعنی چی؟
حال بدی دارم به مثال سوداد..ولی دلم به قرصه خدا رو دارم استخاره کردم گفت سوداد نبست..استخاره کردم خدا میگه ماه بانوجان برمیگرده دوباره باهم خاطره میسازیم
.
.لینک
.پنجشنبه شد ماه جانم... به یاد رفتگان عزیزمون هستم
از برادر خواستم که هوای منو داشته باشه میدونه که عاشق خواهرشم میدونه خیانت نمیکنم
میدونه هرچی داشته باشم همه فدای یه ار ماه بانو هست...
ماه بانوجان نگو زمین اونجا ملک من و مال من نیست...
خدایا شرمندم حالم از خودم بهم میخوره خدایا چاره ندارم جز اینکه فقط قلم رو بردارم بنویسم
جز اینکه عکسای قشنگ ماه بانو رو نگاه کنم
صدای لطیفش رو گوش کنم
فیلم ها رو لحظه به لحظه نگاه کنم
هنوزم وقتی یه خاطره از تو رو مرور میکنم میام سریع پشت پروفایلت میگم خدایا الانه که پیام بده بگه مهدی شوخی بود
بگه مهدی کجایی؟ میخوام زنگ بزنم باید حرف بزنیم...
من بگم ای که من جانم به قربانت، دل من موج طوفانت به سرزمین خودت خوش آمدی
قربونی بگیرم نذرم ادا کنم...صدقه بدم... همه جا چراغ بزنم نورانی بشه...
عهد کردم تو که برگردی رنگ مشکی روی MMQ رو بردارم..
من به بودن تو زنده ام.. زنده ام به خنده های تو
بگو بهم کی میتونه منو دوباره زنده کنه؟
معجزه نگاه تو رو فراموش کردی؟ چقدر آرومم میکرد دیدن چهرهات؟
یادته؟
تازه کرونا اومده بود..شهرما هنوز ابی بود ولی شهر شما قرمز بود گفتی بهم: کرونا بیاد شهرتون فرارکنی بیای پیش من..
کاش فرار میکردم از این شهر زندان خودم که بیام و بشم آزاد تو..
دیشب یه لحظه احساس کردم تو رو به خواب دیدم
صبح بیدار شدم هرچی فکر کردم جز 1 ثانیه چیزی یادم نیومد.
خیلی مجنون شدم اونقدر دیوانه شدم که عکس خنده ات رو دیدم و یه ساعته دارم میخندم
میخندم انگاری کنارمی میخندم چون یاد خاطره ای افتادم که میخندیدیم..
یادت میاد ماه بانو جان؟