view: 175 Date: ۱۴۰۲/۰۴/۲۱ Category: دلنوشته
آمدم حرم امام رضا که دلم آروم بگیره از اینکه دیگه ندارمت..
اما امام رضا هم انگار دیدن من و تو رو کنار هم دوست داره
هرجای حرم امام رضا که چشم میدید عروس و داماد بود
الهی همه عروس دامادها خوشبخت بشن...
همیشه دلم میخواست عقد من و ماه بانو جان توی حرم باشه
کجایی زندگیم؟
بهت حق میدم..
حق میدم که برای یه عمر زندگی یه شوهر همه چی تمام بخوای پیدا کنی...
حق میدم بهت که تو لایق بهترین ها هستی..
ملکه خرمشهر من..
--
این داستان به شیوه سورئال نوشته شده لذا ابتداعا اعلام میکنم که هیچ کدام از شخصیت های داستان حقیقت ندارند و خیالی در قصه است.لطفا هیجان خود را کنترل کنید
--
من فقط یه عاشقم... یه عاشقی که جز دوست داشتنت چیزی دیگه ندارم
تو همه دنیای منی. نمیفهمی چی میگم
کاش درک کنی وقتی من توی دنیا هیچی ندارم ولی عاشق تو شدم و دنیام عوض شد و تو همه دنیای منی..
دنیای من هستی با اینکه دیگه ندارمت..
من تو هستم، هرجا که باشم هرکی که باشم اول آخر زمزمه لبهام اسم قشنگ تو هست..
ماه من خیلی از امام رضا تو رو خواستم خیلی ..
ولی میدونم نمیشه میدونم که تو الان با نامزدت خوشبخت تری
میدونم که تو اونقدری ازم متنفری که هیچی ازم یادت نیست
خوش به حالت ماه قشنگ زندگیم..
ولی من عاشقتم ، امام رضا رو قسم دادم به فاطمه زهرا که من فقط دلم تو رو میخواد من فقط با تو آروم میگیرم من فقط دلم تو رو میخواد
تو سهم من نبودی ماه جانم؟
از دنیای به این بزرگی این همه دختر چرا مردم سهم من رو ازم گرفتن..
اولین باره توی عمرم از فاطمه زهرا چیزی خواستم، فقط یه چیز ماه بانو رو خواستم..تا زنده ام منتظر میمونم که برگردی..
کی مثل من عاشقت میشه؟
کی مثل من جلد عطر گیسوی تو میشه؟
کی مثل من به پات وفادار میمونه؟
کی مثل من ...
ماه بانوجان زندگیم، پنجمین سالگرد تولدی که عشقمی مبارک
میدونم میگی ششمین ولی اولین سال آشنایی تولدت گذشته بود عشقم
چقدر برنامه ریزی کرده بودم که بیام اهواز خرمشهر ..
فقط یه روز جمعه میتونستم بمونم و برگردم ولی یه تولد برات بگیرم..
نمیدونستم آدم ها وقتی سطح زندگی شون عوض بشه، سطح اجتماعی شون عوض بشه عشقشمون هم عوض میشه..
همین که چند بار یکی بهتر از من رو ببینی اینقدر زود دلبسته اش میشی..
ماه بانوجان منو ببخش ولی تف به این روزگار...
تمام دنیای من تویی
دلم برات خیلی تنگ شده
ماه بانوجان کاش آخرین باری که بهت گفتم دوستت دارم همون ساعت میمردم
تو ماه من بودی وقتی جایی از دنیا که دست کسی بهت نمیرسید هنوز عشق من بودی و کنارم بودی
ولی وقتی جایی رفتی که آدمهای زیاد داره، وقتی آزاد شدی و ملکه شهر...خیلی زود منو حذف کردی
جایگزین زیاد بود..زیاد..ادم خوبی رو انتخاب کردی ماه بانوجانم...تا اونجایی که فهمیدم همه خصوصیاتی که من نداشتم و با هر بدبختی میخواستم داشته باشم رو داره..مبارک باشه..
امسال فکر کنم اولین، یا دومین تولدت هست کنارش...
حتما خیلی خاص برات تولد میگیره..
کاش من یه گنجشک بودم یه قناری بودم که همیشه برای تو بخونم
تو بهم دونه بدی و تا عمر داشتم توی قفس خونه تو باشم..
فرقی نمیکنه زیاد اینجا هم توی قفسی هستم که عاشق توام تا ابد.
مینویسم برای تو، هرچند نوشته هام به پای نوشته های همسرخواهر هم نمیرسه..
نمیدونستم اینقدر آدم ادبیاتی هست..
کاش یه روز برگردی...
من همون آدم هستم حتی اگه صدسال بگذره
حتی اگه صدها زن و دختر دور و برم بچرخه
حتی که ثروتمندترین ادم دنیا باشم
حتی اگه مجبور باشم..
هیچ حتیایی نمیتونه عشق تو رو از قلبم خارج کنه.
من برای همیشه مال تو هستم..
کاش رک و راست میگفتی بهم که من چه چیزایی خراب کردم که یکی دیگه داره درست میکنه؟
ماه بانو جانم کاش میفهمیدی دردی که قلبم میکشید از اینکه به من سلام میدی ولی حامد ته قلبت هست باهام چیگار میگرد..یکبار نه دوبار نه بلکه هردفتر قصه ماه بانوجان که تموم میشد همین باعث تلخی آخرش بود..
اره خواهرت راست میگفت...
ولی کل دنیا هم همه هرچی بگن بازم تو عشق اول و اخر منی..
نداشتم چیزی به پات بریزم...پول دار نبودم... ولی عاشقت بودم...
کم کم آروم آروم جلو می امدم ولی کل مسیر هیچ وقت بهت خیانت نکردم و نمیکنم...
یه روزی شاید ببینمت توی یه ماشین گرون قیمت کنار همسرت با بچه هات..خوشحال میشم خندههات ببینم..
میخندم از ذوق دیدنت..
اما بعدش رو نمیدونم شاید نباشم ... نباشم بهتره..همین الان هم کاش نباشم...
دورانی که از هم دور بودیم کاش میفهمیدی چی فکر میکردم..
توی خیالم بود که هنوز هوامو داری..
توی خیالم بود که صبر میکنی..
توی خیالم بود که زندگیم گفتنهات و عمرم گفتنهات فقط برا من بود..
حق داری..
تو به همه آرزوهات رسیدی... چقدر دعا میکردم هر شب قدر که خدایا عشقم به آرزوهاش برسه
ولی نمیدونستم من جزو آرزوهات نیستم...
اخه تو میگفتی منم جزو ارزوهاتم.. ولی نبودم...
وکالت
همسر خوش هیکل/بدون عینک/پولدار و ... نمیگم دیگه...
ماه بانوجان ببخشم ولی خانم وکیل که شدی دیگه اون ماه بانویی نبودی که بودی..
کل دوست داشتن هات همون جور که خودت قبلا میگفتی و من درک نمیکردم بند یه شهر دیکه بود..
من برای خودم توی رویای خودم یه ماه ساختم.. یه کوه خاطره هم دارم..
اونقدر خاطره دارم که هر روز اگه یکی رو مرور کنم یه سال طول میکشه و دوباره از اول مرور میکنم..
عشق جانم کاش وقتی ازم جدا میشدی بهم مهربونی میکردی..
خواهر گفت از اصفهان منو فراموش کردی..
من که اصفهان دوستت داشتم...
چه کنم دلم نمیخواد تو کنار صندلی یه مرد غریبه باشی
چه کنم دلم نمیخواد تو از پول خودت برا من چیزی بگیری
چه کنم که اونقدر دیوانه وار دوستت دارم که هنوز عاشقتم...
یه روز خودت میفهمی...
ولی خیلی دیر میشه..
من دیگه از دیدنت ناامیدم..از شنیدن صدای قشنگت ناامیدم..از خوردن دستپختت ناامیدم...
من از همه دنیا ناامیدم..تو از من فقط یه فقیر و لاغر و مریضی و تپش قلب یادت موند..
ادم ها وقتی یکی رو دوست داشته باشن خوبی هاشون یادشون میمونه جمله بیو رو بخون:
چشمانی داشته باشید که بهترین ها را ادم ها ببیند...
ماه بانوجانم مرسی که مدتی بازیام دادی..من عاشق هر بازی هستم که تو باشی..
من عاشق هر زندانی هستم که تو اسیرم کنی..من عاشق هر غذاییم که تو بپزی
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعل ها و بنیها و سر المستودع فیها به عدد ما احاط بهی علمک..
ماه بانوجانم عشق زندگیم تو رو از خانم فاطمه زهرا میخوام..