view: 371 Date: ۱۴۰۲/۰۴/۰۱ Category: موردعلاقه
با چه ذوق و شوق امید داشتم که ته دلش چیزی باشه
چون همیشه ماه بانو بود که به من میگفت من عاشق واقعی نیستم
اگه منی که عاشق واقعی نیستم این وضع و حال منه
این وضعیت داغونه منه که جز ماه بانو اصلا نه میتونم فکر کنم نه میتونم ببینم
اون وقت ماه بانو جان که عاشق واقعی بود چه حالی داره؟
ماه بانو عاشق نیست بود که اونم حالش حتما اینجور بود نبود
مگه میشه به این زودی ادم عاشق کسی باشه و راحت فراموشش کنه و متنفر بشه ازش
هرچقدر هم دعوام میکنه
--
این داستان به شیوه سورئال نوشته شده لذا ابتداعا اعلام میکنم که هیچ کدام از شخصیت های داستان حقیقت ندارند و خیالی در قصه است.لطفا هیجان خود را کنترل کنید
--
هرچقدر هم از متنفر میشه بازم دل بدبخت من عاشقشه..
امروز یکی از دوستانم اومده بود عیادتم دید چقدر وضع روحیم خرابه..
گفت چی شده؟ گفتم دیگه ندارمش
گفت مگه تا الان داشتیش؟
گفتم نه ولی حداقل امید داشتم ، فکر میکردم میرسم بهش..
بهم گفت تو الان اینجوری سالم نیستی که ماه بانو بهت نگاه کنه اون دختره دنبال پسر قویه، اصلا اگه برعکس میشد تو میخواستیش؟
گفتم زبونم لال زبونم لال خدا نکنه اگه ماه بانو اینجور بشه هم بازم عشق منه بازم برای من چیزی فرق نکرده روح لطیف ماه بانو هنوز توی قلبشه روی سرم میزارمش عشقمه
خودم پرستارش میشم خودم با همین پاهام با عصا ویلچر میرم و براش چای میزارم
گفت تو دیوانه شدی مجنونی
اولین باریه که کسی بهم میگه هم دیوانه ای هم مجنون..
ماه بانو نیستی ببینی عشقت با دلم چه کرده یاد خاطراتت میوفتم گریه میکنم
یاد شوخی هات میوفتم یهو میخندم
یاد نداشتنت میوفتم غم کل وجودم میگیره
رفیقم میگه بابا بفهم اون ازدواج کرده دیگه
میگم خوب مگه ادم ها بعد ازدواج عوض میشن؟ بازم همون ماه بانوعه
اره میدونم سخته اذیت میشم داغون میشم که ندارمش امیدی ندارم
ولی اونقدر بدبختانه توی عشقش افتادم که فقط مرگ منو از عشقم جدا میکنه
فقط دارم گریه میکنم برادرم میگه چیه؟
میگم پاهام درد گرفته گریم امده خودم سرماخوردم برو چیزی نیست
خدایا چرا اینقدر منو احساساتی خلق کردی؟
ماه بانو ادم خشن دوست داره نه یه بدبخت مثل من..
یک سال کارمند دورکارش بودم عاشق رئیسم هستم
یک پیام سه کلمه ای فقط از ماه بانو برای من حکم زیباترین شعر عاشقانه داره
حتی حاضرم برم شبانه روز بشینم اونجا بشم کارگرش که بهم امر کنه
ولی صداشو بشنوم ولی ببینمش...
با چه جادویی منو طلسم کرده که اینطور اسیرشم
اسارتم رو دوست دارم
هرچی به ماه بانو مربوطه رو دوست دارم
نمیدونم این وضعی من دارم دوستم راست میگه دیوانه مجنونم...
گفتم بزار از کسی دیگه بپرسم و از خودش ابدا نپرسم که متوجه نشه
تا برم عمل..اگه زنده موندم و خوب شدم برم نوکرش بشم
اگه هم که مرده ام از زیر جراحی بیرون اومد اصلا متوجه نشه
شاید 2 تا 3 تا پیام تماس میداد و باخودش میگفت حتما پسره الدنگ دروغگو رفته یکی دیگه رو بازی بده
نمیفهمم این بازیه که خودم موندم توش.
یه عمر بازیچه ات بودم ولی بازم دوستت دارم
اصلا من اسباب بازی تو من راضیم
فقط دلمو نشکن
کاش ماه بانو همه جا بود
اینجا سرزمینه ماه بانو هست..
اونقدر دلم شکسته و ناراحتم که نشستم عطری که بهم دادی رو بو میکنم
چشمامو بستم بوی عطر تو میده
دیگه ندارمت ولی میدونم ماه بانویی که توی قلبم دارم حداقل به خوابم میاد
رفیقم میگه حکمت خداست که چندسال فلج شدی که بدونی طرفت لیاقت عشق تو رو نداره
دیگه عمل هم نمیرم..چندمدت دیگه همینجا هلاک میشم تموم
وقتی امید زندگیم نیست چرا زندگیمو امیدوار کنم
حتما میسپارم روی سنگ قبرم اسممو ننویسن چون کسی با اسمم منو نمیشناسه
ولی بنویسن عاشق ماه بانو.. همه راحت میشناسن کدوم بدبختم
.
AYTEN RASUL - SENDEN SONRA
ترجمه و متن شعر:
Dünәn yenә gördüm sәni | دیروز دوباره دیدم تو را |