Show navigation Hide navigation
  • Home
  • About
  • اخبار
  • موردعلاقه
  • عمومی
  • دلنوشته
  • شعر
  • حب
  • Pay
  • Call

ملکه


ملکه

view: 455 Date: ۱۴۰۰/۱۲/۰۶ Category: دلنوشته


داره اتفاقاتی می‌افته

اتفاقایی که داره بهم می‌فهمونه

ماه بانو تنها ماه بانو نبود

ماه بانو هم ماه بانو بود

هم شاه بانو...

اما من فقط یه من خالی‌ام

ماه بانو یه شاهزاده است،یه ملکه است

ولی من چی؟

منه فقیر و بی‌عرضه چطور به خودم اجازه دادم که عاشق ملکه سرزمین رویا بشم!

نمیدونم اصلا با چه اسمی صدا کنم که بی حرمتی نباشه

ماه بانو / خانم وکیل / شاه بانو / ملکه ...

روزگار این همه سختی و بلا رو سرمن خالی کرد

که بفهمم من عرضه‌ی خوشبخت کردن خودمو نداشتم و چطور خوشبختی رو به شاه‌بانو میخواستم بدم؟

من شکست خورده‌ی جنگ تقدیر هستم

می‌خواستم با تقدیر خودم بجنگم ولی من کجا و ارتش تقدیر کجا

ما رعیت جماعت نباید پامون رو از گلیم مون بلندتر کنیم!

اخه من رعیت کجا و ماه‌بانوی ملکه کجا

ته تهش فقط اجازه دارم یواشکی عاشقش باشم

اگه کسی بفهمه حتما گردنم رو میزنن!

دلم به حال خودم به حال همه رعیت‌ها به حال همه فقرا، میسوزه

من و امثال من هیچ وقت آرزوهامون رنگ نمیگیره

حکمت خلقت ما رعیت‌ها چی بوده خدا ؟

بیایم این دنیا و بسوزیم و بسازیم؟

ما رعیت‌ها نظاره گر هستیم

اگه فرهاد نبود ،شیرین و فرهاد که قصه نمیشد

ما آدم‌های طبقه پایین جامعه روایت‌گر میشیم، قصه مینویسیم که آیندگان بخونن

شاه‌بانوی قصه‌ها ملکه‌ی سرزمین رویا،ماه بانو...

ولی..

مخفیانه و یواشکی دوستت خواهم داشت همیشه




گالری


loveخاطرهMMQ-Officialخانوادهزندگیماه بانوعشقخاطرات

  • © Copyright
  • mmq.itcz.ir
  • Design by QooSoft