view: 448 Date: ۱۴۰۰/۱۱/۲۱ Category: دلنوشته
من: سلام، ببخشید ماهبانو..
ماهبانو: سلام، تماس گرفتم احوالتو بپرسم، منتحی شرایط صحبت نداری
من: سلامت باشی ممنونم ماه بانوجان،ببخش
ماهبانو: روز خوبی داشته باشی، خدانگهدار.
من: از دستم ناراحت نشو خانم وکیل، بخدا...
ماهبانو: بخدا چی؟؟
من: بخدا...
ماهبانو: بگو دیگه چی؟!
من: بخدا ماه بانو جان ازت خجالت میکشم..خجالت میکشم صدامو بشنوی تصویرمو ببینی خجالت میکشم ازت ماه من
ماهبانو: تو! خجالت؟ یه چیز بگو باورم بشه
من: بخدا خجالت میشکم ازت ماه بانوجان، خیلی قول داده بودم آخرش شدم فلج،فقیر،فلاکت زده. خجالت میکشم منو اینجور ببینی
ماهبانو: برام مهم نیستی تو توی زندگی من یه اشتباه بودی...خدانگهدار...
من: ماهبانوجان تو رو خدا بلاکم نکن، یه لحظه فقط صبر کن
ماهبانو: گفتم بهت بهم نگو ماهبانو! چرا نمیفهمی؟ بگو زود باش
من: چشم خانم وکیل چشم، من حالم خوب نیست خیلی وقته داغونم، بزار آخرین صدا و تصویری که از من دیدی همونجوری خوب بمونه، وضع الان من خرابتر از همیشه است
ماهبانو: باز حرفای تکراری..حرف دیگهای نداری؟ داری وقتمو میگیری...
من: ماه بانوجان، معذرت میخوام ببخشم، خانم وکیل جان ولنتاینات مبارک عشق زیبای من، آرزوی من خیلی دوستت دارم...
ماهبانو: بلاک.