view: 420 Date: ۱۴۰۰/۱۰/۲۶ Category: دلنوشته
کجا دیدید آرزوهای یک عاشق به یک استیکر قلب هم کفایت کنه؟
اونقدر زجر دارم میکشم توی این روزها که یه استیکر قلب هم انگار برام معجزه است
خیلی کم پیش میاد بهم سر بزنه چندکلمه حرف بزنه...
وقتی که داشت حرف میزد دلم میخواست جمله هاش بیشتر باشه
جمله هاشو بخونم و به همین جمله ها که خاطراتمه خوش باشم
یک سنگ رو دیدید؟
یک سنگ وقتی وسط بیابون هست نه میتونه حرکت کنه
نه میتونه کاری انجام بده..فقط یک تیکه سنگه
مثل یه ادم فلج که فقط دلش میخواد بلند شه راه بره
من اینجا همون تیکه سنگم...
اما وقتی که حرف میزنه پیامهاشو میخونم انگار بال درمیارم برای پرواز...
خیلی وقت پیش چندین سال قبل وقتی حرف میزد آخر حرفاش استیکر قلب میذاشت..
استیکر قلبی که شده خاطره برام...
امروز بعد چند کلمه خیلی کوتاه...
یهو یه استیکر قلب فرستاد...
چشمام مات موند، انگار دنیا رو بهم دادن
ولی خدا بازم مثل همیشه..
چندثانیه نکشید که قلب رو حذف کرد و به جاش گل فرستاد...
صورت پلاستیکی من کمتر از 10 ثانیه از خوشحال شد غمگین..
دلم قلب میخواست...
دلم زنده شدن خاطراتمو میخواست...
دلم ماه خودمو میخواست...
دم میخواست قلب بارانش کنم...
دلم میخواست بهش بگم دوسش دارم...
دلم میخواست بگم دلم برات تنگ شده...
دلم از این دنیا چیزایی زیادی نمیخواست ولی لعنت به سرنوشتی که خدای ناخدا نوشته برام...